« سه نقـ...ـطه »

« سه نقـ...ـطه »

غیره

ᴀɴɢᴇʟ ᴀɴɢᴇʟ ᴀɴɢᴇʟ · 1404/3/21 19:52 ·

وقتی آدم ی چیز خیلی با ارزش و از دست میده و مدت طولانی به خاطرش ناراحت میمونه ، اگر دوباره چیزیو از دست بده دیگه به اندازه اولین بار ناراحت نمیشه ، شاید حتی طوری رفتار کنه انگار براش خیلی مهم نیست و برگرده به روال قبلی زندگیش ، میدونی آدم بعد از دست دادن ی سری چیزا سِر میشه ، خنثی میشه انگار که تموم احساساستتو از اعماق وجودت با اشکات ریخته باشی بیرون و حالا خالی از احساس باشی.
 

غیره

ᴀɴɢᴇʟ ᴀɴɢᴇʟ ᴀɴɢᴇʟ · 1404/3/21 07:30 ·

نیاز دارم برم یه جایی گمو گور شم که هیچ آدمی اونجا نباشه.
نیاز دارم اینقدر بخوابم که وقتی از خواب پا شدم خیلی چیزا تغییر کرده باشن.
نیاز دارم که یکی از ته دل دوسم داشته باشه و واقعا براش مهم باشم.
نیاز دارم بهترین پلی لیست دنیا مال من باشه.
نیاز دارم هر چیزی که تو مغزم بهش فکر میکنم واقعی شه:))

غیره

ᴀɴɢᴇʟ ᴀɴɢᴇʟ ᴀɴɢᴇʟ · 1404/3/19 07:04 ·

حس میکنم تو این جهان گم شدم،منی که داشتم از همه چیز فرار میکردم.گلوله ای که داشتم ازش فرار میکردم به وسط پیشونیم خورد...دوستی که فکر میکردم همیشه میمونه،فقط هم با خودم میمونه،رفت با یکی دیگه نشست،خبر داشتم از اون فرد (دوستم xو اون فرد g عه) g آدم خوبی بود،میشناختمش. ولی ایکس همیشه می‌گفت تو تنها دوست منی.کسی که تا آخر عمرم باهاش بهم نمیزنم،منم دلم خوش بود،چند ماه پیش بهش گفتم بیا پروفایل ست بزاریم(اونموقع خیلی مد شده بود)گفت باشه،این پا و اون پا کرد و آخرش نذاشت.حالا گذشت و گذشت تا یه روز ایکس یه پروفایل تیره گذاشت،تعجب کردم ولی هیچ وقت ازش نپرسیدم،ولی فهمیدم داره یه اتفاقایی میوفته،کم‌کم ازم داشت سرد میشد،نه اونقدرام سرد ولی میلی به چت کردن باهام رو نداشت. شخص ایگرِگ(g) پست گذاشت و دونفره بودنشون و مشخص کرد،دروغ چرا ، دلم گرفت ولی گفتم مبارکه.همون موقع بود که چشمم به پروفایلش افتاد،با ایکس ست بود.ایکسی که من وقتی اصرار هم کردم.همون لحظه کات کردم،ولی دلم گرفت،چون تو شلوغی مجازی هیچ کسی رو پیدا نمیکردم دوباره باهاش اکی شدم.اوایل خوب بود . ولی بعدا فهمیدم که یه اتفاقی براش افتاده و یه مدت نمیتونسته جواب بده.  پی وی‌ش رو پر کردم که چرا جواب نمیدی و فلان(اون زمان تعطیلات بود و نمیدیدمش)یه روز شخص ایگرگ اومد و گفت آقا،از ایکس خبر داری،فلانش یه چیز شده.از اونموقع جوابم رو نمیده.همون لحظه فهمیدم که آره ، منی که هیچی نمیدونستم سعی داشتم  رمز گشایی کنم این رفتارشو، قبل از من یه فرد دیگه خبر داشت.ماجرا های زیادی داشتیم.ولی تو این یکی واقعا دلم گرفت.چیز های زیادی رو دیده بودم ازش.ولی این یکی حالا که بعد یکسال بهش فکر میکنم حالم رو گرفت.نمیدونم...